یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود در یک منطقه خوش آب و هوا دره ای بود بسیار زیبا که در آن
خروس پر طلایی با پاهای حنایی قوقولی قوقو میخونه تو کوچه و تو خونه اذان میگن دوباره از مسجد و مناره *** بابام پامیشه از
لی لی لی لی حوضک جوجو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک *** این میگه بریم دزدی این میگه چی چی بدزدیم؟ این میگه طشت
یک و دو و سه و چار نی نی از خواب شد بیدار *** صبح شد و وقت کوشش بده نی نی رو ورزش ***