شعر
گربه با میو… هایش
بچه گربه ای دیشب توی کوچه ی ما بود مانده بود در باران خیس خیس و تنها بود خانه ای قدیمی را دید و رفت
بچه گربه ای دیشب توی کوچه ی ما بود مانده بود در باران خیس خیس و تنها بود خانه ای قدیمی را دید و رفت
توی لباسشویی جا ماند اسکناسم در آب و کف شنا کرد همراه با لباسم ای کاش توی جیبم می ماند مثل سکه بی رنگ و