شعر
شعر کودکانه مهمونی باغچه
کنار گل تو باغچه نشستن دو تا زنبور یه مهمونی گرفتن با یه دونه ی انگور خانوم و آقا مورچه رد میشدن از اونجا زنبورای
کنار گل تو باغچه نشستن دو تا زنبور یه مهمونی گرفتن با یه دونه ی انگور خانوم و آقا مورچه رد میشدن از اونجا زنبورای
بابام می ره سر کار بابام یه باغبونه شب بوی باغ و گل رو با خود می یاره خونه کارش تو پارک شهره درخت و