قصه و داستان
قصه مورچه ها بازنشسته نمی شوند
کوشا کارش را خیلی دوست داشت.او یکی از پرکارترین افراد شهر مورچه ها بود. روزها یکی پس از دیگری گذشتند.کوشا دیگر نمی توانست به راحتی
کوشا کارش را خیلی دوست داشت.او یکی از پرکارترین افراد شهر مورچه ها بود. روزها یکی پس از دیگری گذشتند.کوشا دیگر نمی توانست به راحتی
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود در یک منطقه خوش آب و هوا دره ای بود بسیار زیبا که در آن