برچسب: قصه، دآستان، نبات، داستان کودک، تبات کوچولو

قصه و داستان

شعر کودکانه ” پرواز “

دیروز ساعت پنج در باغ سبز شمشاد یک بچه زاغ کوچک از روی شاخه افتاد پروانه دید و غش کرد لرزید دختر باد حال بنفشه

ادامه مطلب »
قصه و داستان

قصه کودکانه ” باد “

یک روز موشی و مامان موشی داشتند می رفتند که هوا برفی شد. موشی سردش شد. دندان هاش تیلیک تولوک به هم خورد و گفت:

ادامه مطلب »