برچسب: قصه و داستان

شعر

شعر مگس

مگس رفتم به آشپزخانه تا بخورم یک چایی یک مگس وزوزکنان سویم آمد ازجایی نشست روی صورتم سرم را دادم تکان مگس کش را برداشتم

ادامه مطلب »
قصه و داستان

قصه کودکانه زنبور مغرور

قصه کودکانه زنبور مغرور یکی بود یکی نبود، زنبور شیطونی بود که همراه زنبورهای دیگر در دشت‌ها بالا و پایین می‌پرید. روی گل‌ها می‌نشست و

ادامه مطلب »
قصه و داستان

یک کلاغ ، چهل کلاغ

ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد . یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا

ادامه مطلب »