شعر مگس
مگس رفتم به آشپزخانه تا بخورم یک چایی یک مگس وزوزکنان سویم آمد ازجایی نشست روی صورتم سرم را دادم تکان مگس کش را برداشتم
مگس رفتم به آشپزخانه تا بخورم یک چایی یک مگس وزوزکنان سویم آمد ازجایی نشست روی صورتم سرم را دادم تکان مگس کش را برداشتم
داستان جشن تولد پروانه کوچولو گوشه ی یک باغچه ی زیبا، مراسم جشن تولد به پا شده بود. گل سرخ، گل یاس ، شاپرک، زنبور
قصه کودکانه زنبور مغرور یکی بود یکی نبود، زنبور شیطونی بود که همراه زنبورهای دیگر در دشتها بالا و پایین میپرید. روی گلها مینشست و
ماجرای دوستی زنبور کوچولو با پروانه ها یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در گوشه ای از یک دشت بزرگ
قصه ی آمورنده ی آزادی پروانه ها آزادی پروانه ها بهار بود ، پروانه های قشنگ و رنگارنگ در باغ پرواز می کردند. حسام ،
ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد . یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا
برای خواندن داستان روی عکس کلیک کنید. به نقل از ماهنامه نبات کوچولو