شعر مگس
مگس رفتم به آشپزخانه تا بخورم یک چایی یک مگس وزوزکنان سویم آمد ازجایی نشست روی صورتم سرم را دادم تکان مگس کش را برداشتم
مگس رفتم به آشپزخانه تا بخورم یک چایی یک مگس وزوزکنان سویم آمد ازجایی نشست روی صورتم سرم را دادم تکان مگس کش را برداشتم
پشه نیش نیشو یکی بود یکی نبودزیر گنبد کبود یه پشه نیش نیشو بود ویز ویز می کرد شبا لپ بچه ها رو جیز می
شعر کودکانه مورم و دانه می برم مورم و دانه می برم دانه به لانه می برم شش پا و دو شاخک دارم صحرا می
شب یلدا شب یلدا اومده ننه سرما اومده (۲) حالا بارون می باره برف دون دون می
کنار گل تو باغچه نشستن دو تا زنبور یه مهمونی گرفتن با یه دونه ی انگور خانوم و آقا مورچه رد میشدن از اونجا زنبورای
شبیه رودخانه یک عمر مانده درسینه سنگ آواز رودی دل تنگ دل تنگ شد برف ها آب پایان اسفند در زیر باران مانند یک قند
یادش بخیر کلاغ پر با بچه ها و مادر کلاغ پر – الاغ پر الاغ که پر نداره آرش خبر نداره حتی می شد با
کاش هوا…… هوای این شهر ما همیشه آلوده است به جای ابر سپید در دل آن
شعر جشن تکلیف شده ام نه ساله جشن تکلیف من است جا نماز و چادر همه در کیف من است دین من اسلام است من