قصه و داستان
قوقولی قوقو
دویدم و دویدم به یک خروس رسیدم گفتم سلام! نگام کرد قوقولی قوقو صدام کرد گفتم چقدر تو ماهی چش نخوری الهی پرهای رنگی داری
دویدم و دویدم به یک خروس رسیدم گفتم سلام! نگام کرد قوقولی قوقو صدام کرد گفتم چقدر تو ماهی چش نخوری الهی پرهای رنگی داری
یکبود، یک داشت. یک روز خورد زمین و پاره شد. پاره گریه کرد و نخ هایش ریخت بیرون. گفت: « گریه نکن! الآن می دوزمت.