قصه و داستان
قصه کودکانه فیل کوچولو
یکی بود . یکی نبود . فیل کوچولوی قصه ی ما یه دل خیلی بزرگ داشت . به بزرگی آسمون . همه ی اهالی جنگل
یکی بود . یکی نبود . فیل کوچولوی قصه ی ما یه دل خیلی بزرگ داشت . به بزرگی آسمون . همه ی اهالی جنگل
چندسال پیش، صاحب خانه ای که من الان در باغچه ی پشت دیوارخانه اش قرار دارم، مرا از مرکز توزیع نهال شهرداری تحویل گرفت و
من کودکی دلشادم می گویم با فریادم ازخودخواهی و غرور همیشه من آزادم چون آدم خودپسند همیشه هست در بند به فکردیگران باش شیرین بشی
یکی بود . یکی نبود . توی یه جنگل بزرگ و سرسبز ، یه خرس کوچولو به همراه پدرو مادرش زندگی می کرد . اسم
یلدا کوچولو در روز سی ام آذر یعنی آخرین روز پاییز و شب یلدا به دنیا آمده بود. هر سال شب یلدا همه در خانه