اختلال هراس از مدرسه

فوبی یا هراس از مدرسه یک اختلال کودکی است که در کودکان و والدین آنها ناراحتی قابل ملاحظه ای بوجود می آورد. امتناع از رفتن به مدرسه در ۵ درصد از کلیه کودکانی که به مراکز تخصصی ارجاع می شوند و ۱ درصد از کودکان در کل جمعیت گزارش شده است. نوجوانانی که از مدرسه رفتن پرهیز می کنند شدیدتر از کودکان آسیب می بینند و کمتر از آنها به درمان پاسخ می دهند. بزرگسالانی که در زمان کودکی یا نوجوانی از مدرسه رفتن خود داری کرده اند در معرض خطر مشکلات متنوعی از جمله فوبی از مکانهای باز، مشکلات شغلی و اختلال های شخصیت قرار دارند(سلیگمن ۱۹۹۷) . در واقع هراس از مدرسه به بی میلی شدید از رفتن به مدرسه گفته می شود. اضطراب شدید و عوارض جسمی مانند سرگیجه ، درد معده و تهوع کودک را در منزل نگه می دارد. والدینی که نگران سلامت کودک هستند غالباً رغبتی ندارند که برای رفتن کودک به مدرسه به زور متوسل شوند. این مشکل ممکن است با واکنش های والدین حتی تقویت نیز شود، نکته قابل توجه این است که گاهی اوقات علت فوبی مدرسه اضطراب جدایی است. در چنین شرایطی واژه فوبی مدرسه بسنده نخواهد بود، چون علت واقعی امتناع کردن از مدرسه ، خود مدرسه نیست بلکه در کانون خانواده نهفته است و آن جدا شدن از موضوع دلبستگی است. اما همیشه علت امتناع از مدرسه اضطراب جدایی نخواهد بود تحت شرایطی که علت ، مسائل دیگری به جز جدا شدن از کانون دلبستگی را شامل می شود، به نظر می رسد واژه فوبی مدرسه تا حدی بسنده باشد.در این جا باید متذکر شد که بین دو گونه متفاوت از امتناع کردن از مدرسه تمایز وجود دارد: یکی مدرسه گریزی و دیگری فوبی مدرسه. در نوع دوم هم کودک و هم مادر از اضطراب جدایی شدید رنج می برند.

مدرسه یکی از عوامل فشار آور برای برخی از کودکان است. برای این عده از کودکان استرس مرتبط با تجربه های مدرسه غیر قابل تحمل می شود تا جایی که آنها از مدرسه رفتن امتناع می کنند. مدرسه باعث می شود که آنها احساس نمایند شکست خورده اند و نشانه های نیرومند اضطراب را تجربه نمایند. برخی دیگر نیز ممکن است بنا به دلایل دیگری مثل جاذبه های مثبت بیرون از مدرسه یا به خاطر کسب توجه والدین از مدرسه رفتن امتناع نمایند.

قبلاً اینگونه تصور می شد که تمام کودکان به جز آنهایی که بیماری جسمانی دارند از مدرسه گریزان هستند. با این حال به نظر می رسد،در میان این مدرسه گریزها ، خرده گروه هایی وجود دارند که با مدرسه گریزهای واقعی که کودکان ضد اجتماعی و کم آموز هستند به طور قابل توجهی فرق دارند. این خرده گروهها،کودکانی هستند که پیشرفت قابل ملاحظه ای در مدرسه دارند. گفته می شود که آنها می خواهند به مدرسه برگردند، اما هر وقت که می خواهند به مدرسه بروند تمام نشانه های اضطراب در آنها آشکار می شود. برای مثال هر گاه موضوع مدرسه مطرح می شود آنها بارها نیاز به توالت رفتن پیدا می کنند و اغلب احساس کسالت کرده و به شدت عرق می کنند. برخلاف مدرسه گریزها که والدین آنها معمولاً از غیبت آنها در مدرسه خبر ندارند ، این کودکان در مدت غیبت های طولانی اشان در خانه می مانند و والدین آنها دقیقاً می دانند که آنها کجا هستند.

درمان

فرآیند درمان هم برای کودک و هم برای مادر او توصیه می شود و بهتر است که با درمان گران متفاوتی صورت پذیرد.در درمان انفرادی کودک ، به تدریج موضوعات مربوط به جدایی شناسایی و حل و فصل می شوند. مستحکم ترین روش های درمانی را طرح های رفتاری و شناختی- رفتاری تشکیل می دهند که هدفشان کمک به کودک برای کاستن از اضطراب و آموزش به والدین درباره نحوه افزایش رفتارهای سالم تر به کودک است. منبع اضطراب شناسایی می شود و به کودکان آموزش داده می شود که احساسات اضطراب انگیز خود را مهار کنند( برای مثال با استفاده از روش آرام سازی عضلانی یا الگو دهی و سر مشق دهی پاسخ های سالمتر در کودکان).هم چنین این کودکان با استفاده از یک جدول زمانی تدریجی و مشخص شده برای برگشتن به مدرسه ، حساسیت به محیط مدرسه را از دست می دهند. همگام با آن والدین می آموزند چارچوب های خاصی را برای تقویت رفتارهای سالم تر در کودک وضع نمایند. در نهایت ، برنامه درمانی باید با کارکنان مدرسه هماهنگ شود . هم چنین ممکن است کار با خانواده به منزله یک کلیت ، آنها را کمک کند تا بفهمند چگونه خانواده اضطراب جدایی را در کودک تقویت می کند و چگونه چنین تعاملی را می توان بهبود بخشید. در واقع درمان گران خانواده بر روی گونه های سیستم های خانوادگی بیماری زا که اضطراب جدایی را در کودک القاء و حفظ می نمایند متمرکز می باشند. در این رویکردها ، درمان ساختاری خانواده یک بخش ارزشمند از طرح درمانی است(مینوچین۱۹۷۴).

براى از بین بردن این اضطراب در کودکان چه باید کرد؟

قدم اول به عهده والدین است. پرهیز از وابسته کردن کودک به خود و عدم ایجاد تلقین‌هاى روحى مضر در کودکان زیر شش سال که ناشى از اضطراب جدا شدن از پدر و مادر است و ایجاد یک روحیه مستقل براى ایجاد آمادگى در کودک در مواجهه با کودکستان و مدرسه و… از اقدامات اولیه‌اى هستند که باید توسط والدین اجرا شوند. همچنین والدین نباید تجارب و بازخوردهاى منفى خود را به کودک انتقال دهند. در سنین ابتدایى از ترساندن بچه‌ها ، ایجاد رعب و وحشت از معلم ، تشبیهات (اگر بچه خوبى نباشى به معلمت مى‌گویم که تو را در کلاس حبس کند) خوددارى کنند.

خاطرات ، یادواره‌ها و تجارب مثبت ، شاد و جالب خود را با معلمان دوره ابتدایى با کودکان در میان بگذارند، از معلم‌ها با القاب خوب یاد کنند، پیش از آغاز مدرسه آنها را با مسئولین ، معلمان و جو مدرسه آشنا کنند و به هیچ وجه به خاطر ضعف در فهم یا انجام تکالیف ، آنها را تنبیه یا توبیخ نکنند. همچنین والدین نباید بچه‌ها را در دوران ابتدایى به خود وابسته کنند و براى جلوگیرى از انزواطلبى و دورى گزینى سعى کنند از معلمان در منزل استفاده نکنند و آنها را تا مى‌توانند در محیط‌هاى آموزشى و حضور در جمع قرار دهند.

براى هر چه بیشتر کاهش ترس از مدرسه در کودکان باید سعى شود در هر مقطع از وجود کارشناسان روانشناسى و مشاوره بطور دائم در مدرسه ابتدایى و راهنمایى استفاده شود. مشاور با ایجاد روابط عاطفى پایدار مى‌تواند کودکان را جهت ورود به مقاطع مختلف آماده کند و شیوه برخورد با مسائل و مشکلات عاطفى و آموزشى را به آنها بیاموزد و در آخر این که ایجاد یک محیط آموزشى سالم و شاد نیز از دیگر عوامل ایجاد اشتیاق به مدرسه رفتن در کودکان است.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده + 9 =