همه چیز به اندازه، حتی محبت

 یکی از احتیاجات اساسی روانی افراد برخورداری از محبت دیگران است. کودکی که در سال های اول زندگی از محبت پدر و مادر محروم باشد در خانه احساس ناامنی می کند، از زندگی لذت نمی برد، اغلب سرد وخشن و نسبت به دیگران بی مهر است و کمتر مقید به اصول و قوانین اخلاقی خواهد بود. برعکس کودکی که از محبت پدر ومادر برخوردار است، قدرت سازگاری بیشتری دارد، احساس سکون و آرامش می کند، اعتماد به خویشتن در او قوی است و نسبت به میزان های اخلاقی حساس است.

گاهی یکی از والدین نسبت به کودک بی مهر است، اما دیگری جبران می کند،در این صورت بچه کمتر احساس ناراحتی خواهد کرد.عشق و محبت واقعی پدر ومادر نسبت به بچه، امری ضروری وقابل تقدیر است، اما محبت بی مورد گاهی مانع رشد شخصیت بچه می شود. والدین باید متوجه رشد بچه هم باشند. امکانات،احتیاجات، تمایلات و استعداد بچه را در هر مورد در نظر بگیرند و در هر مرحله از رشد به مقتضای آن عمل کنند.اغلب گفته می شود که والدین مخصوصاً مادرها، بچه خود را دوست دارند و این امر را به عنوان یک اصل مسلم و غیرقابل انکار در مورد تمام مادرها صادق می دانند، اما باید توجه داشت که این امر عمومیت ندارد. گاهی دیده می شود پدر یا مادر از بچهٌ خود تنفر دارند، این تنفر ممکن است معلول عوامل مختلف باشد.

مثلاً بودن بچه مانع شود از این که پدر و مادر به هدف خود برسند، یا پدر و مادر را از کار بیشتر و تحصیل درآمد زیادتر وادارد. گاهی تولد بچه باعث تغییر شغل مادر می شود یا این که مادر مجبور می شود شغل خود را از دست بدهد. گاهی پدر و مادر بر اثر ضعف خود نمی توانند به هدف های خویش برسند و بچه را عامل شکست فرض می کنند و او را مورد تنفر قرار میدهند. پدر و مادری که خود از محبت والدین محروم بوده اند، اغلب نسبت به بچه های خویش بی مهر هستند.والدینی که از طرف پدر و مادر طرد شده اند، نسبت به فرزندان خود بی علاقه هستند. گاهی بی مهری والدین به بچه ها معلول عدم آشنایی آن ها به احتیاجات اساسی روانی کودکان است. چنانچه اشاره شد بچه هایی که از محبت والدین محروم هستند اغلب متزلزل و ناراحت هستند.

والدین به صورت های مختلف ممکن است بچه را مورد بی مهری قرار دهند و او را به اصطلاح طرد کنند. گاهی بی مهری پدر ومادر نسبت به بچه در رفتار خشونت آمیز آن ها ظاهر می شود. در بعضی موارد والدین برای این که از بچه دور شوند او را به وسیله اسباب بازی سرگرم می کنند و از این راه بی مهری خود را به او نمایان می سازند. بعضی از پدر ومادرها، خوب ازبچه ها مواظبت می کنند و به موقع به آن ها غذا می دهند و آن ها را تمیزنگاه می دارند، اما دررفتار آن ها بی حوصلگی دیده می شود، همین امر ممکن است دلیل بر بی مهری آن ها نسبت به بچه باشد. در موارد خاصی بی مهری والدین به صورت بهانه جویی از بچه یا عدم تایید اعمال خوب ظاهر می شود. عکس العمل بچه ها نیز درمقابل بی مهری والدین به صورتهای گوناگون ظاهر می شود. گاهی بچه های محروم از محبت والدین دچار بیماری های روان تنی می شوند. این بیماری ها آثار بدنی دارد، اما منشأ آن ها روانی است. پیدایش پاره ای از آلرژی ها در میان بچه ها معلول همین امر است. بچه هایی که دچار تب و تشنج می شوند، اغلب از طرف پدر ومادر طرد شده اند یا مدتی از آن ها دور بوده اند.

گاهی این دسته از بچه ها سرکش و پرخاشجو بار می آیند، در انجام کارهای بد احساس تقصیر نمی کنند، نسبت به زندگی بدبین هستند و دیگران را دشمن خود فرض می کنند و نسبت به اعمال آن ها همیشه اعتراض خواهند کرد. در بعضی موارد بچه های محروم از محبت والدین، حالت تسلیم به خود می گیرند. رفتار زننده والدین راتحمل کرده و به جای اعتراض با روی خوش در مقابل اعمال آن ها عکس العمل نشان می دهند و از این راه کوشش می کنند محبت آن ها را به طرف خود جلب کنند.

بعضی ازبچه ها خود را تسلیم تخیلات می کنند و از برخورد به عالم واقع خودداری می کنند. بچه هایی که باهوش هستند و خوب بی مهری پدر ومادر رااحساس می کنند، اغلب خود را به نادانی می زنند، گاهی محبت دیگران نسبت به بچه بی مهری والدین او را جبران می کند و شخصیت او کمتر دچار تزلزل می شود. محبت والدین نسبت به بچه ها گاهی به صورت مراقبت های زیاد ظاهر می شود. بچه هایی که بیش از حد تحت مراقبت پدر ومادر قرار دارند مانند بچه های مطرود دچار ناراحتی می شوند. مراقبتهای شدید والدین معلول عوامل خاصی است،گاهی والدین یک فرزند خود را از دست داده اند و در نتیجه بیش از اندازه از فرزندان خود مراقبت می کنند.

پدر ومادری ممکن است برای چند سال بچه دار نشده باشند و همین امر سبب شود که فرزند تازه خود را زیاد تحت مراقبت قرار دهند.گاهی پدر ومادر نمی توانند احتیاجات عاطفی یکدیگر را تامین کنند، روی این اصل بچه را مرکز عواطف و احساسات خود قرار می دهند. زنی که از محبت شوهر محروم است فرزند خود را جانشین شوهر می کند و نسبت به او بیش از حد مهر می ورزد. گاهی علاقه شدید مادر به بچه دلیل بر تنفر او از بچه است، این مادر برای این که تنفر خود را از بچه پنهان نگاه دارد و از ترس این که مبادا دیگران متوجه این تنفر شوند بیشتر بچه را مورد محبت قرار می دهد. مراقبت زیاد از بچه و محبت بی مورد نسبت به او مانع رشد طبیعی وی خواهد شد. بچه ای که موردمحبت بیش از حد پدر و مادر است، بیشتر وقت خود را با ایشان صرف می کند و نمی تواند با بچه های هم سن آمیزش کند،در نتیجه رشد اجتماعی او عقب می افتد. مراقبت های بیش از حد از بچه سبب می شود که والدین بیش از اندازه در کارهای او دخالت کنند و مانع از این شوند که او مستقلاً کارهای خود را انجام دهد.

بچه در اینگونه موارد به صورت برده درمی آید و همیشه منتظر دستور پدر و مادر است و طرز فکر و قضاوت و میزان های اخلاقی و اجتماعی او تابع چیزی است که پدر و مادر به او می گویند. عکس العمل بچه ها در مقابل مراقبت شدید والدین نیز به صورت های مختلف ظاهر می شود. گاهی بچه ها بر اثر مراقبت شدید حالت اطاعت و تسلیم درمقابل والدین به خود می گیرند و استقلال خود را از دست می دهند. زمانی در مقابل آنها حالت طغیان و سرکشی ظاهر می سازند. این دسته ازبچه ها معمولاً نمی توانند با بچه های دیگر به سر برند. بعضی از این بچه ها کمرو وخجالتی هستند و در بعضی موارد از طرف گروه همسن خود طرد می شوند، زیرا آشنا به مهارت های اجتماعی نیستند. گاهی این بچه ها در کار تحصیل موفقیت خوبی کسب می کنند، زیرا مراقبت والدین از آنها سبب پیشرفت معلومات آنها می شود. معلمان در ارتباط با اینگونه بچه ها باید احتیاط بیشتری به خرج دهند. این دسته از بچه ها متوقع هستند، معلم مانند پدر و مادر آنها را مورد محبت شدید قرار دهد. روی همین نظر معلم باید توجه بیشتری نسبت به اینگونه بچه ها بنماید و بدون اینکه سایرین آگاه شوند بیشتر آنها را تحت مراقبت قرار دهد.

” بی مهـــــری و محبت زیاد، شخصیت کـــــودکان را نامتعادل می کند. “

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 4 =