قصه های کوتاه از امام حسن عسکری علیه السلام

شناسایی جاسوس

یکی از دوستان امام حسن عسکری علیه السلام به نام داوود می گوید: ما با افرادی در زندان بودیم. روزی دیدیم امام حسن عسکری علیه السلام را وارد زندان کردند. ما به دیدن امام رفتیم و از حال ایشان جویا شدیم. در ضمن می خواستیم بدانیم چه وقت آزاد می شویم. امام نگاهی به ما انداخت و فرمود: اگر در میان شما بیگانه نبود، به شما خبر می دادم که چه زمان آزاد می شوید. آن شخص که گویا خود به دانش غیبی امام پی برده بود، از میان ما خارج شد و به بیرون رفت. امام به ما فرمود: این شخص از شما نیست، مواظب او باشید. در لباس او کاغذی وجود دارد که گزارش کار شما را برای خلیفه نوشته است. یکی از افراد لباس او راگشت و همان گزارش را یافت.

بخشش امام

در زمان امام حسن عسکری علیه السلام ، شیعیان و دوستان آن حضرت، اجازه ملاقات با امام را نداشتند و نیروهای دشمن، سخت مراقب رفت و آمدهای امام بودند، اما با این حال، گاهی فرصتی پیش می آمد که امام بتوانند دوستان خود را ببیند و در همان فرصت های کوتاه، گره های زندگی مردم را باز کند.

یکی از دوستان امام به نام «ابویوسف» می گوید: من فقیر بودم و نمی توانستم به بچه هایم برسم. همه گرسنه و ناراحت بودند و بارها به کاخ پادشاهان عباسی رفتم تا از آن ها کمکی بگیرم، دلی کسی به من توجهی نکرد. تا این که یک روز موفق شدم امام حسن عسکری علیه السلام را ببینیم و گرفتاری ام را برای ایشان بگویم. امام چهارصد دینار (سکه طلا) داشت. همه آنهارا به من داد و فرمود: «بروو خانواده ات را از پریشانی و ناراحتی نجات بده».

دوستی با نادان

یکی از صفات دوست خوب، عاقل بودن و دانای است. دوستی با نادان، نه تنها سودی ندارد؛ بلکه خطرات بسیاری را هم متوجه ما میکند؛ زیرا نادان، ب جای خوبی کردن، گاهی دست به کارهایی می زند که دردسر آفرین و مشکل زاست. امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «کسی که با نادان دوستی کند، همیشه در زحمت است».

بوستان نور

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 − سه =