شعر کودکانه هفت سین
سبزه: من سبزه ی قشنگم با سرماها می جنگم وقتی میام به دنیا بستان می شه چه زیبا نزدیک عید نوروز با طبل حاجی فیروز
سبزه: من سبزه ی قشنگم با سرماها می جنگم وقتی میام به دنیا بستان می شه چه زیبا نزدیک عید نوروز با طبل حاجی فیروز
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه ستاره کوچولو تو آسمون یه شب از توی خونه اش اومد بیرون رفت و رفت اون دور
خرس گرسنه میتواند ماهى بگیرد از ته آب او پنجههایی تیز دارد نه تور میخواهد نه قلاب با دستهایش میتواند صبحانه را حاضر کند زود
فرفره مو دادم به ماه ماه اونو تیکه پاره کرد هر تیکه از فرفره مو لحاف یک ستاره کرد فرفره مو دادم به ابر اون
خیلی خوشم میاد از این تخم مرغ آب پز با زرده و سفیده مزه ی خوبی می ده می پیچمش با نمک لای لواش یا
مامان من به گلدان خیلی علاقه دارد او سعی می کند که هر روز گل بکارد پر کرده خانه را از گل های سبز
شام غریبان در آن بیابان میگفت رقیه بابا حسین جان پشت پناهم راز نگاهم من دختر تو نیلوفر تو دردانه ی تو یکدانه ی
یک دروغ لعنتی گفتهام به خواهرم دست برنداشته آن دروغ از سرم * ذره ذره آن دروغ هی بزرگ میشود ترسناک و قهوهای شکل گرگ
پُر پُر پُر پرتقال سبز و کال چسبیده بود به شاخه نی نی کوچولو بود آخه گریه می کرد ونگ ونگ – گرسنه ته