داستان کوتاه کودکانه باد و خورشید
یک روز باد و خورشید سر اینکه کدامشان قویتر است باهم بحث میکردند. آخر سر تصمیم گرفتند باهم مسابقه بدهند تا ببینند کدام قوی تر
یک روز باد و خورشید سر اینکه کدامشان قویتر است باهم بحث میکردند. آخر سر تصمیم گرفتند باهم مسابقه بدهند تا ببینند کدام قوی تر
داستان سه پروانه کوچولو یکی بود یکی نبود. سه پروانه ی کوچولو بودند که با هم برادر بودند. رنگ آن ها با هم فرق می
قصه نجات زنبور کوچولوی تنبل در یکی از روزهای زیبا، زنبور کوچولو که همه آن را زنبور تنبل صدا میزدند، وقتی از خواب بلند شد،
داستان خرس کوچولو و زنبورهای عسل خرس کوچولو از خواب بیدار شد. دلش می خواست برای صبحانه یک دل سیر عسل بخورد. به طرف کندوی
پشه همین طور که داشت پرواز میکرد، یک فیل خاکستری را دید. داد زد: «زود از سر راهم برو کنار! من دارم میآیم.» فیل یکی
پشه همین طور که داشت پرواز میکرد، یک فیل خاکستری را دید. داد زد: «زود از سر راهم برو کنار! من دارم میآیم.» فیل یکی
داستان جشن تولد پروانه کوچولو گوشه ی یک باغچه ی زیبا، مراسم جشن تولد به پا شده بود. گل سرخ، گل یاس ، شاپرک، زنبور
شکار آهو بهلول همراه با هارون الرشید و اطرافیانش از کوچه و خیابان شهر میگذشتند. هارون الرشید روی تخت نشسته بود و به کارهای بهلول
قصه کودکانه زنبور مغرور یکی بود یکی نبود، زنبور شیطونی بود که همراه زنبورهای دیگر در دشتها بالا و پایین میپرید. روی گلها مینشست و