شعر
شعر کودکانه ” آینه “
کی بود کی بود؟ آینه ی حموم بود اون بالا رو به روم بود دیدم بخار گرفته عکسمو تار گرفته دستمو روش کشیدم رو صورتش
کی بود کی بود؟ آینه ی حموم بود اون بالا رو به روم بود دیدم بخار گرفته عکسمو تار گرفته دستمو روش کشیدم رو صورتش
ننه قابلمه داشت به شب نگاه می کرد . شب پر از ستاره بود . کاسه بشقاب ها سر و صدا می کردن . گشنه
شربت و شمع و خنده جشن و چراغ و پولک عروسی کرده امشب دختر آقا لک لک داماد سه ساعت پیش رفته کنار دریا منتظر
ویشا روز خوبی رو برای کوهنوردی انتخاب کرده. اون چادر می زنه و تصمیم می گیره که یک نیمرو درست کنه. ما دو عکس از