قصه و داستان
قصه خردسالانه گنجشک پری
نی نی دختری تنتها بود. حوصله اش سر رفته بود. نه این طرف می رفت نه آن طرف. پری او را دید. شکل یک گنجشک
نی نی دختری تنتها بود. حوصله اش سر رفته بود. نه این طرف می رفت نه آن طرف. پری او را دید. شکل یک گنجشک
نی نی دختری گفت: « وای بیرون چقدر تاریک است! من می ترسم. » پری شنید. شکل کرم شب تاب شد. شب تاب پری شد
نی نی پسری توی تُنگ، یک ماهی داشت. آن را کنار پنجره گذاشت. پیشی پشمالو، ماهی را دید و گفت: « به به! الان