شعر کودکانه درخت مهربان

زیر درخت توتی
تنها نشسته بودم
از بس دویده بودم
بسیار خسته بودم

گفتم به توت با اخم
ای توت سبز زیبا
اصلا به من نگفتی
آقا پسر بفرما

زودی صدا زد آن وقت
او باد مهربان را
باد آمد و تکان داد
هی شاخه های آن را

خندید توت زیبا
مانند مادر من
باران توت شیرین
بارید بر سر من

عباسعلی یونسی

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + پنج =