یکی بود،یکی نبود
زیر گنبد کبود
تلفن همراه ما نشسته بود
زنگ نمی زد
عکس نشون نم داد، آهنگ نمی زد
فهمیدم گرسته شه
تا غذاشو نخوره درست نشه
نون بهش دادم نخورد
سبزی و پلو خورش دادم نخورد
فهمیدم چی دوست داره
بهترین غذا براش یه شارژره
شارژرو برداشتم و زود اومدم
سیمشو به برق زدم
بعد دیدم چراغشو
خاموش و روشن می کنه
تند و تند تشکر از من می کنه
ناصر کشاورز