پدر، معلم خانواده

مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان ، مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم آگاهی ، فداکاری و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پیامبر پدر مسئول است : والرجل راع علی اهل بیته و هو مسئول عنهم . او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بیاورد، مراقب فرزندان باشد و زمینه را برای استقلال و آزادی فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد. 

ازهمان دوران جنینی پدر باید زمینه ساز تربیت فرزند باشد تا روزی که او به دنیا آمد دچار گرفتاری و سردرگمی نباشد . 

وظیفه و نقش پدر 

پدر مسئول دادن آگاهی های لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چیز را می داند ، به همه ی سؤالات پاسخ می گوید. از هر واقعه ای، در هرجا که اتفاق افتد خبر دارد، آینده و گذشته را اوست که باید خبردهد، و بالاخره اوست که دریچه ای از اطلاعات را به روی کودک می گشاید. 

شاید تصور کودک از پدر اغراق آمیز باشد ولی در کل این نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربی هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضایقه نمایند از موقعیت شایسته و مناسبی محروم می گردند. پدر در این رابطه متعهد انجام نقشی است که دیگران از آن عاجزند. 

پدر از یک دید ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است . از طریق پدر است که کودک به گفته خواجه نصیرطوسی از تدبیر و کمالات نفسانی ، چون آداب وفرهنگ ، هنر وصناعات وعلوم و طریق زندگی که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند برخوردار می شود. 

این خطاست که تصور شود نقش فرهنگی فقط به عهده مدرسه است، زیرا پایه های صحیح علم و اطلاع را پدر در خانواده می گذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری می کند. پدر ممکن است بسیاری از آنچه را که خود می داند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشکلات و معماهای او را حل کند و از این دید وضع راهنمایی را برای کودک ایفا کند و راهی برای زندگی او عرضه نماید . 

اهمیت پدر در جنبه الگویی 

کودک در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر می پذیرد و تحت تأثیر دیده ها و شنیده های بسیاری است. همه ی آنهایی که اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی کودکند. اما پدر از همه ی آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین نوجوانی همچنان بر جای خویش است . 

رفتار پدر در سنین خردسالی فرزند برای او همه چیز است : درس ، اخلاق ، تربیت ، سازندگی یا ویرانگری. طفل همه چیز را از او کسب می کند: محبت ، شفقت ، وفاداری ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجایای اخلاقی ، درستکاری ، پشتکار ، سربلندی ، شرافت ، صداقت و… 

این امر آن چنان از نظر روانشناسان تربیتی گسترش دارد که برخی از آنها رفتار فرزندان را انعکاسی از رفتار پدران دانسته اند و گفته اند : تو اول کودک خود را به من بنمای تا بگویم تو که هستی . نحوه استدلال پدر، به کارگیری وسایل و ابزار، کینه توزی و خود خواهی او و… همه در کودک مؤثر است . 

بر این اساس پدران در برابر رفتار شخصی خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت می دهند ، و موجبات رشد و یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم می آورند. 

شرط اثر گذاری پدر 

شرایط اثرگذاری پدر در کودک این است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد ، همدم و همبازی او باشد ، به او محبت کند ، از نظر کودک عادل باشد ، در برخوردها هیچگونه تبعیضی نداشته باشد تا به نظر کودک کسی آید که به رفع نیازهای او اقدام می کند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد. 

فرزند در چنین شرایطی است که از پدر الگو می گیرد و می کوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد . در غیر این صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگیرد ولی چنین جنبه الگویی هرگز پایدار نیست . طفل جبراً راه و روش پدر را تکرار می کند. ولی دردل هرگز عشقی نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد اندیشید که چون او باشد و حرکات و رفتارش را براساس خواسته او شکل بدهد. طبیعی است هرگونه تلاش و اقدامی که دراین راه به عمل آید بی ثمر خواهد بود. 

تربیت از راه الگو 

پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شیوه و روشی خاص جهت دهند باید مدل و الگوی راه و روشی باشند که برای فرزند خویش خواستارند. پدرانی که بین عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدرانی که فرصتی کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند هرگز الگوی خوبی برای فرزندان خود نخواهند بود . 

یک روش تربیتی 

پدر در طریق سازندگی کودک ، آشنا کردن او به ضوابط و شرایط محیط و زمانی هم برای دادن آموزشهای لازم و کافی در یک امر نیاز دارد فرزندان خود را به سفر ببرد . لذا از شما پدران می خواهیم برنامه سیر و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنید و خود معلم این کلاس باشید . حال که بناست مثلاً پنج روزی درمسافرت باشید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید. ببینید در قطار و در کوپه خود چه چیزهایی را می توانید بگویید ، چه قصه های قابل ذکری دارید که در آن نکات آموزنده و سازنده ای باشد و چگونه می توانید بسیاری از اهداف و مقاصد تربیتی را پیاده کنید . 

هرچه که در مسیر با آن برخورد می کنید به فرزندتان معرفی کنید . از تاریخ آن بگویید ، در مورد فواید و مضار آن بحث کنید ، از نکاتی که می تواند مایه عبرت آموزی باشد بحث به میان آورید چون این فرصت ها کمتر پیش می آیند و حتی گاهی ممکن است فرصت پدید آید ولی دیگر دیر شده باشد. مثل زمانی که فرزندان شما به سنین نوجوانی ، بلوغ و جوانی رسیده اند. 

شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود ، مخصوصاً درهفت سال سوم زندگی او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده می خواهید کاری کنید که او اولاً غم و رنج خود را فراموش کند ، ثانیاً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفید و سازنده ای با شما برقرار کند. 

براین اساس باید مراقب باشید و سعی کنید روابط شما با او سالم و طبیعی و به دور از آشفتگی ها باشد. در طول همراهی با او ، سعی کنید از او کمتر ایراد بگیرید، کمتر انتقاد کنید و خاطر او را کمتر مشوش سازید. تذکر اشتباهات او به صورت غیر مستقیم ، مشفقانه و حتی در خفا باشد. 

صبر و تحمل شما درهمراهی فرزند بسیار کارساز است. خود دار و مسلط باشید. بکوشید به گونه ای برخورد کنید که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی فرد ، که در آن صورت ترمیم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسیار مشکل است . در این صورت او حال غزالی را دارد که اگر بگریزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد. 

زیان جدایی ها 

پدر باید زمینه ساز انس و الفت از طریق ایجاد رابطه با فرزند باشد. این رابطه از طرق مختلف در محیط خانه و زندگی فراهم می شود . مثلاً از طریق تشکیل جلسات مشاوره خانوادگی و شرکت دادن کودک در تصمیم گیری ها . وجود چنین نزدیکی هایی سبب می شوند که طفل با پدر احساس صمیمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزدیک بیابد. 

عدم توجه وعدم همکاری و هم کلامی نسبت به فرزند سبب می شود که کودکان به تدریج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند ، با آنها راز دل بگویند و به تدریج دست خود را از دست پدر بیرون بکشند. گاهی چنین کودکانی به سوی معلمان و یا افرادی که دارای مقامی برترند روی آورده و از پدر می گریزند. 

این امر ممکن است از جهاتی و یا در مواردی به نفع کودک باشد ولی از خطرات وعوارض آن نباید غافل شد. 

وجود شکاف بین پدر و کودک ودرعوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهی ممکن است به قیمت رسوایی و آلودگی فرزند تمام شود و دامنه آلودگی را به مرز خانواده بکشاند. 

وقت گذاری پدر 

فرزندان شما نیاز به وقت گذاری شما دارند تا از وجود شما و از زمینه های انس و الفت شما بهره ای گیرند. راه و روش زندگی را از شما فرا گرفته و طریق زندگی خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشید بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نیم ساعت با فرزندتان همراه باشید، با او حرف بزنید ، بگویید و بخندید، استراحت و تفریح کنید. 

در سایه این وقت گذاری قادر خواهید شد رفتار فرزندتان را دریابید، از ریشه و منشاء آن باخبر شوید، اگر رفتاری ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پیدا کنید . از تمایلات و خواسته های او آگاه شوید و در این رابطه تصمیم بگیرید. 

کودک در آینده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس وارتباط بیشتری داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بیشتر پذیرا خواهد شد که باب رفافت وملاحظات با او گشاده باشد . و شما در سایه ی این وقت گذاری موفق خواهید شد رابطه ی او را با خود ، با اعضای خانواده و از آن مهم تر با خدا محکم تر سازید. 

عده ای از روانشناسان به نقش مادر و پدر در تربیت فرزندان تأکید زیاد دارند. فضای روانی میان کودک و فرزندان را می‏توان براساس چند ضابطه مورد بررسی قرار داد. مثلاً طرز تلقی والدین به کودک می‏تواند بی اعتنایی، سلطه، محافظت کنند، سرد، پرخاشگر، گرم، عناد آمیز، طرد کننده و……… باشد. برخی محققان مانند بالدوین، کلاهورن و بریس مختلف را در فضای روانی میان والدین و کودک مشاهده کرده اند : 

۱- پذیرفتن و طرد کردن – این بُعد به شدت گرمی و صمیمیتی که اولیاء نسبت به کودک خود ابراز می‏کنند مربوط می‏شود، تحقیقات بین فرهنگی نشان می‏دهد که در این مورد تفاوتهای چشمگیر میان ملتها و حتی گروه‏های یک جامعه وجود دارد 

۲- توجه و بی توجهی – این بعد به شدت محافظت، مراقبت و توجه اولیاء نسبت به کودک مربوط می‏شود، این حالت می‏تواند از مواظبت و مراقبت شدید اولیاء از کودک در مورد روبرو شدن با مسایل زندگی تا بی اعتنایی، عدم مراقبت و عدم توجه افراطی ارائه یابد. 

۳- دیکتاتوری و دموکراسی – مربوط به میزان اشتراک کودک در فعالیت‏ها و تصمیمات خانواده است غیر از این موارد توجه یا عدم توجه‏ها، به فرزندان نیز مهم است. هم چنان که توجه پدر به دختران و میزان محبت با آنها، نوازش و در آغوش کشیدن آنها می‏تواند در روحیه دختر و جلوگیری از انحراف او مؤثر باشد. انرژی خاص که در پدر به عنوان مرد وجود دارد. اگر به درستی به فرزند دختر یا به عکس منتقل شود. نیاز عاطفی و حتی جسمی‏ فرزندان را تأمین کرده و از انحراف آنان در سن بلوغ و نوجوانی جلوگیری می‏کند. 

تحقیقات نشان می‏دهد که بین رفتار ضد اجتماعی و ناسازگارانه کودک و این نوع رفتار در بزرگسایی ارتباط و مداومت وجود دارد، همچنین کودکان ناسازگاری که درکودکی پرخاشگر و برونگرا هستند، زمینه بیشتری برای ابتلاء به بیماری اسکیزوفرنیا دارند تا کودکانی که خجول و گوشه گیرند. 

بی‏ عدالتی والدین 

براساس نتایجی که از این پژوهش بدست می‏آید. معلوم می‏شود که چرا در یک خانواده، با سطح مشخص و موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی رفتار همه بچه‏ها یکسان نیست، چرا در یک خانواده همین بچه‏ها تفاوت رفتاری چشمگیر دارند؟ مهم‏ترین آن عدم توجه کافی والدین به فرزندان است. ظاهراً مادر یا پدر نباید تفاوتی میان فرزندان خود بگذارند. اما واقعیت آن است که چنین تفاوتی وجود دارد. والدین به دلایل فرهنگی و تربیتی به برخی از فرزندان خود توجه بیشتری دارند. این توجه می‏تواند هم از نظر دادن امکانات مادی صورت گیرد، هم به لحاظ کنترل و تأمین نیازهای عاطفی و توجه و اظهار علاقه به آنان باشد، بچه‏های دیگر که از توجه مادی و معنوی و عاطفی کمتری برخوردارند. و به خوبی هم آن را درک می‏کنند. اما قادر به بیان صریح اعتراض خود نمی‏باشند. حتی گاه بیان آن را امری صحیح نمی‏دانند، اما قادر به نشان ندادن اعتراض و واکنش خود به رفتار ناعادلانه والدین نمی‏باشند. پس شیوه‏های غیرمستقیم را برای این کار انتخاب می‏کنند. 

شیوه‏های غیرمستقیم بیشتر برای جلب توجه است. حداقل در مراحل اولیه چنین است. اما پس از مدتی که به رفتارهای فوق عادت می‏کنند. حتی خود کودکان و جوانان فراموش می‏کنند که نیاز اصلی آنان چه بوده است. پس دست به خشونت می‏زنند. این خشونت ریشه در سرخوردگی‏های عاطفی دارد، سرخوردگی عاطفی آنان ریشه در بی‏عدالتی والدین در توزیع امکانات میان فرزندان دارد که سبب بروز خشم در کودکان برخوردار از سهیمه کمتر است. خشم یا امکان بروز و ظهور می‏یابد که به شکل پرخاشگری و خشونت است که از مراحل اولیه شکل گرفته و در قالب رفتارهای بزهکارانه تجلی نهایی خود را نشان می‏دهد. گاهی هم خشم فرو خورده شده و منجر به افسردگی، گوشه‏گیری و بیماری‏های گوناگون روانی و جسمی‏می‏گردد. در هر حال بی‏عدالتی والدین که نامحسوس است، می‏تواند سبب تغییر سرنوشت فرزندان آنان گردد. 

تحقیق و پژوهش حاضر نشان می‏دهد که اکثر بزهکاران مورد تحقیق ما فرزندان دوم به بعد هستند کسانی که در فرهنگ ما کمتر مورد توجه والدین هستند 
منبع http://pishgo1.com/2007/04/04/khashm-4

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 2 =