برادر بزرگتر

سلام من امیرعلی هستم.۵ سالمه.
تازه ! ساله دیگر می خوام برم پیش دبستانی.

من یه خواهر خیلی کوچیک دارم که فقط ۳ سالشه. اسمه خواهرم موناست.
وقتی من برای مامان و بابام شعر می خونم؛ یه دفعه خواهرم ناراحت می شه و گریه می کنه.

تازه وقتی هم که نقاشی می کشم، نقاشی هامو خراب می کنه.
ولی من دلم برای خواهرم می سوزه آخه هنوز خیلی کوچولو هست.

منم وقتی هم سن اون بودم نمی تونستم خوب نقاشی کنم. حتی هیچ شعری هم بلد نبودم.

اما مامانم به من کمک کرد و به من یاد داد که چه طوری باید نقاشی قشنگ بکشم.

شب ها هم آنقدر برام شعر خوند که همه شعرها رو یاد گرفتم.
خیلی خوبه که یه نفر به آدم کمک کند و کارای خوب رو به آدم یاد بده.

منم می خوام همه کارهایی رو که از مامانم یاد گرفتم به مونا کوچولو یاد بدم.

چون مامانم دیگه سرش شلوغه و وقت نداره.

این طوری هم به مامانم کمک می کنم و هم به خواهر کوچولوم .

آخر من برادر بزرگترشم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 4 =