داستان ضرب المثل شتر مرغ بپر

ضرب المثلی هست که می گوید:«به شتر مرغ گفتند بپر، گفت من شترم، گفتند بار ببر گفت من مرغم» این داستان آن ضرب المثل است.
*******************************
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه شتر مرغ بزرگ
رو زمین نشسته بود
کلاغه به اون می گفت:
آی شتر کاری بکن
باری ببر
اما شتر مرغه می گفت:
من چرا کار کنم بار ببرم؟
کی می گه من شترم؟
من یه مرغم
پر و بالم را ببین
پرهای نازم را ببین

کلاغه خندید و گفت
اگه مرغی پس بپر
منو همراه خودت
به اوج آسمون ببر
اون شتر مرغ زرنگ
با ۲ تا چشم قشنگ

گفت:می دونی من شترم
گردن دراز دارم
توان پرواز ندارم

کلاغه گفت آی رفیق
تو چی هستی شتری؟
می تونی بارای سنگین ببری؟
یا که نه، پرنده ای
می تونی به آسمونها بپری؟

این جوابو داد شتر مرغ به کلاغ:
اگه خواستی بپرم
من می گم نه، شترم
بال پرواز ندارم نمی پرم
اگه گفتی بار ببر
من می گم پرنده ام
می خوام که آروم بپرم.
کلاغه حریف اون شترمرغه نشد، پرزد و رفت.
ازهمون موقع میگن: به شتر مرغ گفتند بپر، گفت من شترم، گفتند بار ببر گفت من مرغم
مهری طهماسبی دهکردی

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده − پنج =