جوک … جوک … جوک

شمارش
دیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت… شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟ دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت…!
راه حل
اولی: اگر تلویزیون روشن نشد، چی کار کنم؟
دومی: هلش بده، بذار کانال دو!

 

تیراندازی
شخصی از تیراندازی پرسید: آقا! شما چکار می کنید که همیشه تیرتان به وسط دایره ی هدف می خورد؟ تیرانداز گفت: این که کاری ندارد، من اول تیر را می اندازم، بعد می روم دور آن یک دایره می کشم!

 

آژانس!
گدایی به مرد پولداری رسید و گفت: آقا لطفاً ۲۰۰ تومان به من بدهید تا با اتوبوس به منزل بروم.
پولدار گفت: می بخشید، من فقط ۱۰۰۰۰ تومانی دارم.
گدا گفت: اشکالی ندارد، مجبورم با آژانس بروم!

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه − 3 =