آهای آهای اینجا چیه؟
مغازهی قصابیه!
سرتا سرش کاشی داره
هر کاشی نقاشی داره
آویخته از قلاب و بند
گوشتای گاو و گوسفند
قصاب پیر مهربون
هم مهربون، هم خوش زبون
با دست و روی چرب و نرم
میخنده با خندهی گرم
هی چاقوشو تیز میکنه
گوشتا رو ریزریز میکنه
گاهی با ساطور میزنه
استخونا رو میشکنه
ماهیچه و راسته میده
هر چی دلت بخواد، میده
میبُره اون برای ما
میریزه توی کیسهها
با یه ترازو میکشه
یه سگ مییاد بو میکشه
قصاب پیر مهربون
یه استخون میده به اون
گربه رو دنبال میکنه
موشها رو خوشحال میکنه
شاعر: اسدالله شعبانی