قیچی من میتونه
پارچه ها رو ببره
پارچه رو خیلی راحت
بدو بدو ببره
سوزن من می تونه
پارچه ها رو بدوزه
پارچه رو خیلی راحت
بدو بدو بدوزه
صدای پای قیچی مثل قرچ قروچه
واسه ی همینه دکمه
داره میره تو کوچه
سوزن بیچاره هه منتظرش میمونه
یکهو میبینه قیچی اونجا تو آسمونه
قیچی اونو میبینه دلش براش می سوزه
براش پارچه می بره سوزن اونو می دوزه