گنجشک پری
نی نی دختری تنتها بود. حوصله اش سر رفته بود. نه این طرف می رفت نه آن طرف. پری او را دید. شکل یک گنجشک
نی نی دختری تنتها بود. حوصله اش سر رفته بود. نه این طرف می رفت نه آن طرف. پری او را دید. شکل یک گنجشک
مامان غوله، یک بچه داشت. یک بعد از ظهر، مامان غوله خوابیده بود. بچه غوله خوابش نمی آمد. یواشکی بلند شد و راه افتاد. رفت
سیب سبز گفت: « من دلم می خواد سیب باشم. » دوستانش گفتند: « خب، تو سیبی دیگه. » سیب گفت: « نه. نیستم. سیب
کرم داشت از درخت بالا می رفت. خرگوش او را دید. گفت: « وای … این درخت خیلی بلنده! اگه بیفتی له میشی! » کرم
مو های خواهر من تو سرمای زمستون موهاش می آد تو چشماش مامان می آد موهاشو بلند و صاف و نرمه مثل یه شالِ گرمه
هویجه نصفه بود. گریه می کرد: « های های! » داد می زد: « وای وای! » کلاغه آمد و گفت: « چی شده! چه
نی نی قل قلی می خواست بخوابد. خوابش نمی برد. ناراحت بود. گریه می کرد. مامان قلی برایش قصه گفت، نخوابید. لالایی خواند، نخوابید. گفت:
کی بود کی بود؟ یه توپ پَرپَری بود پراش از این وَری بود دیدم پراشو بسته روی درخت پارکمون نشسته حرف نمی زد ساکت بود
نی نی دختری تنتها بود. حوصله اش سر رفته بود. نه این طرف می رفت نه آن طرف. پری او را دید. شکل یک گنجشک