قصه و داستان
قصه کودکانه “کمی صبر کن پشمینو!”
حوصله ی پشمینو سر رفته بود. به مامان خرسه گفت: « برایم قصه می گویی مامانی؟ » مامان خرسه گفت: « کمی صبر کن پشمینو.
حوصله ی پشمینو سر رفته بود. به مامان خرسه گفت: « برایم قصه می گویی مامانی؟ » مامان خرسه گفت: « کمی صبر کن پشمینو.
یه گربه بود کج بود. کج راه می رفت. کجکی میو می کرد. کجکی غذا می خورد. سبیل هایش هم کج و کوله بود. همه