قصه و داستان
قصه نم نم “بپر بالا!”قصه نم نم “بپر بالا!”
لاک پشت داشت می رفت آن طرف آب. قورباغه گفت: « پام درد می کنه، سوارم می کنی ببری آن ور آب؟ » لاک پشت
لاک پشت داشت می رفت آن طرف آب. قورباغه گفت: « پام درد می کنه، سوارم می کنی ببری آن ور آب؟ » لاک پشت
بابا غوله چند تا زنبور دید. زبانش را دور دهنش چرخاند و گفت: « به به عسل! » باباغوله با نی نی غوله دنبال زنبورها
بابا غوله زیر درخت دراز کشیده بود. نی نی هم کنارش نشسته بود. مگسی آمد وزوز روی دماغ باباغوله نشست. نی نی غوله گفت: «
مامان غوله گفت: « موش ها هر روز گردوها را می خورند! » بابا غوله و نی نی غوله به هم نگاه کردند و خندیدند.