مامان غوله گفت: « موش ها هر روز گردوها را می خورند! » بابا غوله و نی نی غوله به هم نگاه کردند و خندیدند. مامان غوله که رفت. دوتایی به طرف گردوها دویدند.
باباغوله زودتر خودش را به گردوها رساند. دستش را دراز کرد که گردو بردارد اما… تَرَق! دستش توی تله موش گیر کرد. مامان غوله برگشت. باباغوله را دید. خندید و گفت: « بَه بَه چه موش بزرگی شکار کرده ام! »
نویسنده: افسانه شعبان نژاد
تصویرگر: ساناز کریمی طاری
منبع : ماهنامه نبات کوچولو – شماره ۶ (خردسال)