یک کلاغ سیاه روی سیم
ظهر هی قار و قار بی جا کرد
بعد بابا که داشت می خوابید
آمد و با کلاغ دعوا کرد
دیده بودم همیشه او را که
چشم بر آب حوض ما می دوخت
عصر برگشته بود باز این جا
روی آنتن صمیمی و ساده
با خودش گفته بود شاید او
آب از آسیاب افتاده
آب از آسیاب افتاده کنایه از این است که عوامل سر و صدا از بین رفته است .