شعر عاشورایی کربلا یادت هست؟

 

کربلا یادت و هست آن لحظه ها؟

لحظه های آتش و جنگ و نبرد

لحظه های امتحان خوب و بد

انتخاب ساده ی نامرد و مرد

*

بغض های مادرانه در گلو

چشم های کودکانه ، در هراس

آسمان ، بی ابر ، غمگین و سیاه

دست های دشمانان مانند داس

*

خیمه ها ، آتش گرفته ، بی ستون

مردها ، مردانه ، پرپر روی خاک

روح شان در جاده ی سبز بهشت

در سفر تا خانه ی خورشید پاک

*

کربلا دیروز گفتی قصه ای

از شجاعت های هفتاد و دو یار

در دل تاریخ نامت مانده سبز

خاطرات تو همیشه ماندگار

 

داوود لطف الله

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 1 =