معلم ورزش: « بخوابید روی زمین و پا دوچرخه بزنید. » یکی از دانش آموزان پایش را بالا گرفت بود، ولی تکان نمی داد. معلم گفت: « چرا رکاب نمی زنی؟ » شاگرد: « آقا اجازه، دوچرخه ما تو سرازیری افتاده! »
یه نفر یه سگ داشت، هر وقت دزد می آمد، سگه رو
می گذاشت توی فرقون و دنبال دزده می دوید!
به یکی می گن: اگه آب نبود، چی می شد؟ می گه:
« اون وقت شنا یاد نمی گرفتیم، بعد غرق می شدیم! »
تصویرگر: بهراه زارع
منبع : ماهنامه نبات کوچولو – شماره ۳ (گروه سنی ۶ تا ۸ سال – نوآموز)