شعر کودکانه ” خواب شتر “

هوا گرم و شتر بی حال و خسته
به زیر سایه ی نخلی نشسته

دو چشمش بسته بود و خواب می دید
دوباره خواب دشت و آب می دید

چه شیرین بود خواب پنبه زاران
نه باری بود و نه چوب شتربان

در آن جا می چرید و شادمان بود
زِ لب هایش روان آب دهان بود

4

شتربان آمد و فریاد زد هِی
بجنب از جا شتر جان خواب تا کِی

زبان بسته پرید از خواب شیرین
دوباره خواند این آواز غمگین

شتر در خواب بیند پنبه دانه
گَهی لُف لُف خورد گَه دانه دانه

شاهر: مهری ماهوتی
تصویرگر: سایه خانقلی

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + هفده =