چکه و ماهی

یک چکه بود خانه نداشت. رفت پیش ابر. گفت: خونه ی من می شی؟
ابر گفت: نه. نمی شم. جا ندارم. برو کنار تا ببارم.
ابر چک و چک بارید. شد یک چشمه.
چکه رفت پیش چشمه و گفت: چشمه، چشمه، خونه ی من می شی؟
چشمه گفت: نه نمی شم. جا ندارم. بذار برم که کار دارم.
چشمه راه افتاد و رفت. چکه دنبالش دوید.
یه ماهی توی چشمه بود.
ماهی دلش برای چکه سوخت. گفت: چکه، چکه، بیام پیشم، ن خونه ت می شم.
چکه رفت توی چشم ماهی و برای همیشه آن جا ماند.

11
نویسنده: محمد رضا شمس
تصویرگر: میترا عبدالهی

منبع : ماهنامه نبات کوچولو – شماره ۳ (گروه سنی ۳ تا ۶ سال -خردسال)

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده + 13 =