شعر کودکانه کفشدوزک

مشغول گفتگو بود
کفاش در مغازه
او داشت حرف می زد
با یک رفیق تازه:

سرگرم کار هستیم
از صبح زود با هم
همکارهای خوبی
ما می‌شویم کم کم

945

هم چرم‌ها قشنگند
هم میخ‌های نوک‌تیز
دست تو خون نیاید
ای کفشدوزک ریز!

هورا! تمام کردیم
کفش هزارپا را
یک وقت کم نباشد!
بشمار کفش‌ها را

شاعر: دادیار حامدی

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده + 16 =