حاوى مواد شوینده ملایم و مناسب چشم
مشغول گفتگو بود کفاش در مغازه او داشت حرف می زد با یک رفیق تازه:
سرگرم کار هستیم از صبح زود با هم همکارهای خوبی ما میشویم کم کم
هم چرمها قشنگند هم میخهای نوکتیز دست تو خون نیاید ای کفشدوزک ریز!
هورا! تمام کردیم کفش هزارپا را یک وقت کم نباشد! بشمار کفشها را
شاعر: دادیار حامدی
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
Δ